همهی حرفهایی که دربارهی فوتبال و تیمملی میخواستم بزنم را گذاشته بودم برای بعد از قطعی شدن حضور در نیمهنهایی. تا اینجا همه چیز شبیه دو دورهی پیش بود، منتها بدون کره. اما دوباره گیر کردیم و همه چیز زمینی شد. درست مثل زندهگی مان. اصلن همین است که عاشق فوتبال شدهام. درست رونوشت زندهگی پر از حسرت و انجامهای ناتمام ماست. به هر شکلی خودمان را میرسانیم و نمیشود و دچار سندروم یکچهارم میشویم.
هیچکدام از شوخیهایی که با خواهر و مادر داور استرالیایی - یا پیشتر داور صربستانی - میشود را نمیفهمم. مگر همه چیز زندهگی عادلانه است؟ این طبیعیترین اشتباه هستی است. درست مثل خود ما که با یک اشتباه ممکن است زندهگی و سرنوشت خیلیها را خراب کنیم. این خود واقعیت است که یک لحظه همه چیز زیر و زبر میشود و تمام چیزهایی که داشتی فرو میپاشد. اما تو چارهای جز برخواستن و ادامه دادن نداری.
همین خودِ زندهگیست که یک نفر (که حسابش نمیکردی) در دوهفته به تو چیپ میزند و بی اعتنا از خراب کردن بار اول، با ضربهی دوم تو را به فروپاشی میرساند. فوتبال ما حاصلجمع تمام حسرتهای زندهگی ماست. در یک لحظه تمام فرصتهایی که از دست دادیم و انتخابهایی که داشتیم توی سرمان جمع میشود به زمین و زمان گیر میدهیم. آنقدر سریع گیر میدهیم که ناگهان از آنور به بام شوخی میفتیم. اما باید در بام شکست ماند و یاد گرفت زندهگی را. این که چقدر زمخت و بیرحم است. باید بفهمیم دنبال مقصر بودن دردی را دوا نمیکند و باید با واقعیت روبهرو شد تا بلکه بتوان از این چرخهی تکرار بیرون آمد.
فوتبال ما درست زندهگی ماست. همه چیز خوب است. اما وای به حال زمانی که بد شروع کنیم. یا زمانی که یک اشتباه کوچک خللی در کارمان وارد کند. مثل زمانی که گل میخوریم و از درون روحمان را میجویم و از درونتر خودمان را میبازیم. مثل زمانی که یک امتحان را بد میدهیم و فاتحهی کل ترم را میخوانیم. نمیفهمیم برای چه داریم میجنگیم. اصلن آخر همهی این تلاشها را فراموش میکنیم. بعد زمان میگذرد و حسرت چیزهای به دست نیاورده را میخوریم. درست خلقیات ما در زمین بازی میکند و مدام تکرار میشود.
فوتبال ما شبیه دانشجوی خنگی شده که بهترین استاد میخواهد به او درس بدهد. استاد نمیتواند در دانشجو دانش اثرگذاری بگذارد و احتمالا فقط میتواند از میانبُر هایی او را عبور دهد. ما در زندهگی فقط میخواهیم بگذریم و از این بیماری که گریبانمان را گرفته رهایی یابیم. ما در زمین به دنبال التیام زخم و فراموشیِ درد بودیم.
احتمالا ما مردم ایران بهترین آدمهای جهان هستیم، اما زمانی که توپ دستمان نباشد. حقیقت دارد. یک لحظه فکر کنید. خیلی قشنگ حرف میزنیم و نظر میدهیم و بحث میکنیم. اما خودمان در کجای زندهگی هستیم و در لحظاتی که توپ زیر پایمان بوده چه کردهایم؟ از این جهت حداقل تیمملی در لحظاتی که توپ دستش نبود تماشاییتر و جنگندهتر از ما ظاهر شد و تلاش کرد. کاری که ما نمیکنیم.