۱۳۹۱ فروردین ۲۴, پنجشنبه

یک دوستانه ی شبانه

به ترجمه ی عملی واژه ی دوست؛ پ . ر

همه چیز گرد هم آمده تا از آن بهره ببریم، نوشیدن، رقصیدن، خندیدن، فهمیدن، خوابیدن، و حتا رنجیدن و جنگیدن:
اما دریغ...از هر چیزی...

اِن هزار و چهار صد قرن هم که بگذرد، نمی فهمیم، چاره خروج از این چرخه است تا هر چیز دیگری...شاید ماندن و خورده شدن...

یا شاید این بودن خوشایند عده ای نبوده...از ازل...و همه چیز یک شوخی بوده، که شوخی وار واقعی تلقی شد...
همین می شود که کیلومتر ها دور از سرزمین حقیقی مان،‌ در کنار تنهایی مان، دیوار می شود همدم...و در، هووی ایشان...

و اینکه انگار همه، همه چیزشان را فراموش کرده اند...و دیگر زبان مان واحد نیست...نمی دانم؛ شادی ما در جست و جوی همان نیمکت پیر شده است، اما...

که بی هیچ شک، این بهتر از این است که دچار روز مرگی شویم -که متاسفانه گرفتارش هستیم در شرایط کنونی- یا اسیر عادی شدن،‌ مثل دیگران...

همین می شود که در میان هزاران هزار مترسک هایی که نمایی غریب دارند...هیچ قرابتی حس نمی کنیم و همان می مانیم که بودیم...

البته همیشه هم نمی شود و شرایط هیچ گاه دلخواه ما نیست...و آشفتگی و سرگشتگی چیز چندان عجیبی نیست...و بهت تمام وجودمان را فرا می گیرد...که چگونه می توانند...؟

آنگاه متن تمامی کتب آسمانی و زمینی و زیرزمینی هم تغییر می کند...به اراده ی زورکیِ خفتگان...
و به اجبار مسیری جدید پیش رویمان قرار می گیرد...و خسته می شویم، که نمی خواهیم بگوییم سرخورده...و می گویید: بگذرد!

و باز به همان تنهایی مان بر می گردیم...همان غارهایی که خواست گاه مان بوده است...
سر آخر هم می فهمیم، وجود احمق ها و بر هم زننده هر نظمی، به نوعی نیاز بوده، تا این کشکول تکمیل شود...

نمی دانم...وقتی الگوی جمع کثیری از اطرافیان ما -بی آنکه ذره ای بیاندیشند- چیزی است که خود سنبل خیانت و چشم پوشی از برادری است، و آنگونه زیباترین عاشقانه ی ادبی را به غمگین ترین تراژدی تبدیل کرد...که این خط تنها عقیده شخصی است و به زعم خود چنین می اندیشم...

گذر زمان به ما یاد داد که هر کاری دلیل و مناسبت نمی خواهد...و به همین دلیل همین امشب بعد از چند خط گفت گو درباره ی شعر مورد علاقه ات از هادی پاکزاد، خواستم با الهام از آن شعر در بعضی خطوط، فقط چند کلمه با تو حرف زده باشم...
برای پایان هم هر چیزی که می خواهی قرار بده...

بامداد بیست و چهار فروردین ۱۳۹۱
میم . ح

هیچ نظری موجود نیست: