دل ام پُر از رازهاي مخفيانه است
كه در تِشنگيِ گفته شدن، هلاك مي شوند
دوست دارم آدم ها روي صندلي بنشينند
پا روي پا بياندازند،
با چاي خود را در اين سرما گرم كنند
رازها را يكي يكي بشمارند
و من؛ من و رازها همه چيز را تمام كنيم
راز هاي سر به مهرِ من، نيك آهنگي مي خواهد؛
كه افشايش كند!
و تمام اش كند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر