جامجهانی ۲۰۱۴ برای من حس و حال متفاوتی نسبت دورههای پیشتر داشت. این حس و حال کمی بر میگردد به کیفیت و جذابیت بالای بازی ها. شاید هم کمی به اینکه دیگر خبری از درس و کنکور نبود. اما نه! به جایش امتحانات و تحویلهایی آمده که عجیب با تقویم فیفا و جامجهانی گره خورده بود.
اما فکر میکنم بیشتر این حس برمیگردد به حضور مهراد و دیدن بازیها با همراهی او. برعکس خیلیها هیچوقت به فکر جمعی دیدن بازیها در کافه و رستورانها نیفتادیم چون بیشترین لذت را از کنار هم دیدن بازیها میبردیم. جایمان مشخص بود که چه کسی کجا باید بنشیند. حتا کارهایی که باید انجام میشد هم مشخص بود. مهراد تمام اخبار زیر و درشت جام جهانی را از صبح تا نزدیکیِ بازی انتخاب میکرد و برای من میخواند و چیزی نبود که نگفته باقی بگذارد. حدود دوازده شب هم با هزار خواهش راضی میشد برود چای بریزد و با هم بخوریم. من هم عکسهای جام را بالا و پایین میکردم و هر چیز که دیدنی بود و ندیده بودیم را آماده میکردم. یا مثلا از جامهای گذشته میگفتم. - فکر می کنم مهمترین کارم همین بود! -
هروقت من عینکام را در میآوردم معنیاش این بود تا دقایقی دیگر خوابم میبرد. هفتهی اول جام همه چیز را در کنار هم دیدیم. با هم خندیدیم. با هم تعجب کردیم. با هم مبهوت شدیم و انگشت به دهان ماندیم. و از همه مهمتر سر به سر هم گذاشتیم. از هفته دوم به جبر امتحانات ۸ صبح مجبور بودم کمی زودتر عینکم را روی میز بگذارم و چند بازی را در نشابور ببینم.
هفتهی سوم دوباره با هم اینبار در تهران ادامه دادیم. شور و هیجان و لذت همچنان ادامه داشت و خوشحال بودیم از اینکه فوتبال هست. کری میخواندیم و جلو میرفتیم. هفتهی چهارم اما مهراد برگشت مشهد. بخشی از لذت فوتبال را هم برد انگار. ما هر دو فوتبال را در جمعهای کوچک بیشتر میپسندیم. و احتمالا بهتریناش همین جمع دو نفرهی دو برادر دیوانهی فوتبال بود. و حالا این جمع یک نفره شده بود. ای کاش وقتی برزیل گل چهارم را خورد به جای تلفن کنار هم بودیم. احتمالا آن شب خاطره انگیزتر میشد اگر کنار هم مبهوت میشدیم!
حالا امشب این عیشِ یک ماهه تمام میشود و خیلی زود به تاریخ گره میخورد و ما میمانیم و انتظار بازیهای آینده. اما دوست دارم در لحظهای که همه چیز تمام میشود «مسی» در بازیِ زندهگیاش جام را بالای سر ببرد.
بی شک آلمان شایستهترین تیم برای کسب ستارهی چهارم است و در این مهم هیچ تردیدی نیست. آنها فوتبالی بازی میکنند که خیلی راحت میشود از آن لذت برد. اما امشب دوست دارم آرژانتین قهرمان شود. چون مهراد دوست دارد مسی جامجهانی را بالای سر ببرد تا شاید در تاریخ بالاتر از مارادونا قرار بگیرد. امشب باید چشمام را روی آلمان زیبا ببندم و امیدوار باشم مسی تاریخساز شود و مهراد احتمالا با لباس آرژانتین خوشحالی کند. خوشحالیای که برای منی که هیچوقت آرژانتین را دوست نداشتم هم جذاب است و میتوانم با آن بخندم و شاد شوم.
خلاصه اینکه جایات خیلی خالی است. امیدوارم امشب خوشحال بخوابی و باز هم در آینه مسی را ببینی آقای برادر!
اما فکر میکنم بیشتر این حس برمیگردد به حضور مهراد و دیدن بازیها با همراهی او. برعکس خیلیها هیچوقت به فکر جمعی دیدن بازیها در کافه و رستورانها نیفتادیم چون بیشترین لذت را از کنار هم دیدن بازیها میبردیم. جایمان مشخص بود که چه کسی کجا باید بنشیند. حتا کارهایی که باید انجام میشد هم مشخص بود. مهراد تمام اخبار زیر و درشت جام جهانی را از صبح تا نزدیکیِ بازی انتخاب میکرد و برای من میخواند و چیزی نبود که نگفته باقی بگذارد. حدود دوازده شب هم با هزار خواهش راضی میشد برود چای بریزد و با هم بخوریم. من هم عکسهای جام را بالا و پایین میکردم و هر چیز که دیدنی بود و ندیده بودیم را آماده میکردم. یا مثلا از جامهای گذشته میگفتم. - فکر می کنم مهمترین کارم همین بود! -
هروقت من عینکام را در میآوردم معنیاش این بود تا دقایقی دیگر خوابم میبرد. هفتهی اول جام همه چیز را در کنار هم دیدیم. با هم خندیدیم. با هم تعجب کردیم. با هم مبهوت شدیم و انگشت به دهان ماندیم. و از همه مهمتر سر به سر هم گذاشتیم. از هفته دوم به جبر امتحانات ۸ صبح مجبور بودم کمی زودتر عینکم را روی میز بگذارم و چند بازی را در نشابور ببینم.
هفتهی سوم دوباره با هم اینبار در تهران ادامه دادیم. شور و هیجان و لذت همچنان ادامه داشت و خوشحال بودیم از اینکه فوتبال هست. کری میخواندیم و جلو میرفتیم. هفتهی چهارم اما مهراد برگشت مشهد. بخشی از لذت فوتبال را هم برد انگار. ما هر دو فوتبال را در جمعهای کوچک بیشتر میپسندیم. و احتمالا بهتریناش همین جمع دو نفرهی دو برادر دیوانهی فوتبال بود. و حالا این جمع یک نفره شده بود. ای کاش وقتی برزیل گل چهارم را خورد به جای تلفن کنار هم بودیم. احتمالا آن شب خاطره انگیزتر میشد اگر کنار هم مبهوت میشدیم!
حالا امشب این عیشِ یک ماهه تمام میشود و خیلی زود به تاریخ گره میخورد و ما میمانیم و انتظار بازیهای آینده. اما دوست دارم در لحظهای که همه چیز تمام میشود «مسی» در بازیِ زندهگیاش جام را بالای سر ببرد.
بی شک آلمان شایستهترین تیم برای کسب ستارهی چهارم است و در این مهم هیچ تردیدی نیست. آنها فوتبالی بازی میکنند که خیلی راحت میشود از آن لذت برد. اما امشب دوست دارم آرژانتین قهرمان شود. چون مهراد دوست دارد مسی جامجهانی را بالای سر ببرد تا شاید در تاریخ بالاتر از مارادونا قرار بگیرد. امشب باید چشمام را روی آلمان زیبا ببندم و امیدوار باشم مسی تاریخساز شود و مهراد احتمالا با لباس آرژانتین خوشحالی کند. خوشحالیای که برای منی که هیچوقت آرژانتین را دوست نداشتم هم جذاب است و میتوانم با آن بخندم و شاد شوم.
خلاصه اینکه جایات خیلی خالی است. امیدوارم امشب خوشحال بخوابی و باز هم در آینه مسی را ببینی آقای برادر!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر