۱۳۹۳ تیر ۵, پنجشنبه

یک یادداشت بعد از آخرین بازی

نوشته بودم «می‌شود از اتفاقات به تعریفی رسید که از آن لذت برد» اما ما استاد لذت نبردن از رویدادها هستیم. فقط دوست داریم مسخره کنیم. همه چیز را و خودمان را.

عصبانی شدم وقتی چند دقیقه بعد از سوت پایان سیل شوخی‌های مسخره از باخت ایران سرازیر شد. عصبانی شدم وقتی دیدم داریم به خودمان می‌خندیم. دردناک بود وقتی از شکست خودمان خود را مسخره کردیم. ترسناک بود وقتی به بازیکنانی فحش می‌دادیم که تا دیروز نماد «غیرت و تعصب» بودند.

عصبانی هستم چون نمی‌فهمیم چه می‌خواهیم. چون یک شبه با یک اتفاق ساده نظرمان عوض می‌شود. عصبانی هستم چون داریم به خودمان فحش می‌دهیم. چون نمی‌توانیم لذت ببریم. درست زمانی که باید خوشحال باشیم و به واقع بینانه به جدول نگاه کنیم، درگیر شوخی‌های لوس با «یوزپلنگ» هستیم.
حقیقت این است که این ایرانی ترین نتیجه ای بود که می‌شد به دست آورد. باید روحیه جاه طلبی و تلاش برای رسیدن در خود ما تغییر کند تا شاید روزی در یک هشتم در برابر فرانسه قرار گیریم. «تیم‌ملی» آینه‌ای از خود ماست. نتایجی که هر روز داریم می‌گیریم. شکست‌هایی که هر روز می‌خوریم. این نوع شکست دقیقا ایرانی است. درست جایی که فکر می‌کنی همه چیز درست شده و داریم به روزهای زیبا می‌رسیم، می‌بازیم اما خودمان خودمان را شکست می‌دهیم. و یادمان می‌رود قبل از این امیدواری ها کجا بودیم. یادمان می‌رود ما برای رسیدن چقدر تلاش کردیم.
حقیقت این است ما استحقاق دست یافتن به این نتایج را داشتیم و برای‌مان اصلا شکست محسوب نمی‌شود. ما دوباره شروع کردیم و حتما باید در روسیه ۲۰۱۸ باشیم. ما یادمان می‌رود پیش از شروع جام ضعیف ترین تیم روی کاغذ بودیم (با توجه به سطح کیفی و لیگ بازیکنانی که داریم و برداشت بیشتر رسانه‌های جهان، نه رنکینگ فیفا) اما در عمل اوضاع را طور دیگری رقم زدیم.

عصبانی می‌مانم چون برایمان فرقی نمی‌کند سوژه چه باشد. ما فقط می‌خواهیم بخندیم و مسخره کنیم. شکست خوب است. باید قدرش را دانست. اما ما نمی‌توانیم لحظه‌ای آرام بمانیم و به شکست فکر کنیم. به اینکه باید بعدش ایستاد. به اینکه مردانی آن وسط تا لحظه‌ی آخر زیر باران سالوادور حرص خوردند و جنگیدند و گریه کردند. اما ما خندیدیم. ما با سرعتی بالا به خودمان توهین کردیم. ما واقع بین نبودیم که ببینیم چه کردیم در این سال‌ها و چه می‌توانیم بخواهیم. ما توانایی های خود را نمی‌شناختیم. ما «تیم‌ملی» را ندیده بودیم. ما همچنان تحمل عقب افتادن نداریم.

پ.ن: با تمام عصبانیت از همه‌ی کسانی که به این شوخی‌ها دامن زدند، در تمام نمونه‌ها نوشتم «ما». چون نمی‌توانم مثل خیلی‌ها بگویم «این ایرانیا...». چون خودم هم ایرانی هستم و تمام این اتفاقات بد به خودم هم بر می‌گردد. و فکر می‌کنم تمامِ این عادات بد ریشه در خیلی از ما دارد و نمی‌توانیم با کنار گذاشتن خودمان به آن‌ها نگاه کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: