۱۳۹۳ آبان ۱۸, یکشنبه

در دنیای پاییزی فیلم‌ها


اکران فیلم‌های گروه اول «هنر و تجربه» از اوایل مهرماه فرصت خوبی را فراهم کرد تا تاریخی غیر از ماهِ بهمن را برای سینما رفتن‌های پی در پی اختصاص دهیم و برای دیدن فیلم خوب از قاب‌های کوچک جدا شویم و به پرده‌ی نقره‌ای برگردیم. این بار در فضایی آرام‌تر و دور از هیاهوهای جشنواره‌ای و چند فیلم در یک روز و سرمای زمستان.

با تمام گرفتاری‌ها و از این شهر به آن شهر شدن‌هایم سعی کردم فیلم‌هایی که می‌خواهم را ببینم و تا حدودی موفق شدم. نتیجه‌اش با خوب و بدی‌ها تجربه‌ای نو و متفاوت بود و باید خوش‌حال باشم در نصفه‌ونیمه در شهری زنده‌گی می‌کنم که این امکان در آن هست. از این به بعد سالن ۵ سینما هویزه‌ی مشهد می‌تواند به مکانی دوست داشتنی تبدیل شود و امیدوار باشیم روزی فیلم‌هایی که دوست داریم را در پرده‌ی بزرگ سالن شماره یک ببینیم.
در ادامه نگاهی کوتاه می‌اندازم به چند فیلمی که در این گروه دیدم.

۱ شش قرن و شش سال: این اولین فیلمی بود که در این گروه دیدم. در ماه‌های گذشته دنبال فرصتی بودم که بتوانم این مستند مجتبی میرطهماسب را ببینم که در این برنامه محقق شد. فیلم جذاب از کار در آمده بود و با وجود این‌که اتفاقات تقریبا قابل پیش بینی بود، اما کشش لازم را داشت و مخاطب با دقت کار را دنبال می‌کرد. فیلم روایت روزهای تولید آلبوم شوق‌نامه به سرپرستی محمدرضا درویشی و آواز همایون شجریان است و به سختی‌ها و تمرین‌های طول تحقیق و ضبط آلبوم می‌پردازد. شوق‌نامه بازسازیِ آثار منسوب به عبدالقادر مراغی است. در اولین نمایش این فیلم در مشهد، سالن کاملا پر بود.




۲ از تهران تا بهشت: وقتی فیلم ابولفضل صفاری را دیدم اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که اگر این فیلم داستان‌ 
کوتاه بود و آن را می‌خواندیم احتمالا بیشتر خوشمان می‌آمد و می‌گفتم چه داستان خوبی! اما چون به این فرم تصویری عادت نداریم و همه‌ی اطراف‌مان را رئال می‌بینیم (که به نظرم چندان هم رئال نیست!) شاید دیدن چنین فیلمی باب میل‌مان نباشد. اما برخلاف نظر دوستانی که فیلم را خیلی بد تلقی کردند من از فیلم خوشم آمد و به نظرم ارزش دیدن دارد.


۳ بیداری برای سه روز: ایده‌ای بسیار خوب و جذاب که می‌توانست مخاطب را همراه خود به هرکجا که می‌خواهد ببرد، با پرداختی ضعیف از بین رفته و شاید فقط حس خواب آلودگی را به تماشاگر بدهد و آن‌ها را به یک خواب خوب بعد از فیلم دعوت کند. مسعود امینی تیرانی به عنوان کارگردان یا باید داستانی با جزییات کامل و دقیق را اجرا می‌کرد، یا اختیار را تمام و کمال به بازیگران می‌داد و می‌گذاشت ما با آن‌ها همراه شویم. اما چیزی که دیدیم بین این دو بود. یعنی یک طرح خوب اما ناقص که نقاط خالی‌اش را باید بازیگر پر می‌کرد، اما دوباره باید برمی‌گشت سر جایی که کارگردان می‌خواهد. همین باعث شد پرویز پرستویی و سهیلا گلستانی، نه خودِ خودشان باشند و نه کاملا بازی کنند.



۴ ماهی و گربه: درباره‌ی این یکی بعدا باید مفصل بنویسم. اما همین را بگویم که بسیار لذت بردم و بعد از فیلم هم در سه دایره‌ی ترسیم شده می‌چرخیدم و مثل پازل همه چیز را می‌چیدم. فوق العاده، قوی، سیال. این‌ها اولین کلماتی بود که بعد از پایان فیلم به ذهنم رسید. 

از این که می‌‌دیدم همه‌ی بلیت‌های سالن برای این فیلم در همه‌ی روز‌ها خیلی زود تمام می‌شود بسیار خوشحال شدم. و پیشنهاد می‌کنم حالا که فرصت دیدن چنین فیلم خوبی در سینمای ایران فراهم شده، دیدنش را از دست ندهید. شهرام مکری چیزی تازه به سلیقه‌ی مخاطب پیشنهاد داد.


۵ یک اتفاق ساده: زنده‌گی پسرک همین است. زنده‌گی خیلی‌هایمان همین است. زنده‌گی همین است. تکرار و تکرار و تکرار و ریتمی کسل کننده که مرگ مادر در آن یک اتفاق ساده است. سهراب شهید ثالث فیلم را چهل سال پیش ساخت و ما این فرصت را داریم تا آن را روی پرده ببینیم. با آن‌که خیلی راحت می‌شود آن را در اینترنت پیدا کرد، اما دیدنش در فضای سینما لذت دیگری دارد. شاید طبیعت بی‌جان و خیلی فیلم‌های قدیمی دیگر را هم روی پرده ببینیم.


در بین فیلم‌های گروه اول چند فیلم دیگر هم بود که نتوانستم ببینم. مهم‌ترین آن‌ها «تابور» وحید وکیلی‌فر بود. خوشبختانه اکرانش ادامه دارد می‌توانم در روزهای آینده ببینم. در بین فیلم‌های گروه ۲ نام «پرویز» مجید برزگر هم دیده می‌شود که دیدنش را به شدت پیشنهاد می‌کنم. در مجموع اکران چنین فیلم‌هایی حرکتی بسیار خوب است و جا دارد ماه به ماه بهتر شود و شرایط اکران در همه‌ی شهرها به وجود بیاید تا سینما رفتن از سرگرمی و وقت گذراندن صرف خارج شود و به دنبال کشف چیزهای تازه باشیم. 

هیچ نظری موجود نیست: