۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

تا دقایقی دیگر

تا دقایقی دیگر...
دو بعلاوه ی دو می شود!
و باز از نو...همه با هم...
در این لحظات دلتنگی به اوج می رسد، اما
تا دقایقی دیگر... 
...همه چیز صفر می شود
و زمانی است برای دانستنِ ارزشِ لحظات
آخ که چقدر دلم می خواهد دوباره در آغوش گیرَمِتان،
آهــــ...پدر، مادر...
تا دقایقی دیگر، آرزو ها بر آورده می شود
خوشبختی...نزدیک است،
تا دقایقی دیگر... 
ما منتظریم، تا دوباره ۴ شویم!

هیچ نظری موجود نیست: