به شکلی وحشتناک و گاه خنده دار و بیشتر افسوس آور، جوگیر هستیم و حتا تکلیفمان با خودمان هم روشن نیست.
به سادگی آبرویِ چند نفر را میبریم و می خندیم و هرچه به زبانمان می آید به آنها نسبت میدهیم و این عملِ قبیح را نکوهش میکنیم. و بعد که خوب کار به سر انجام رسید و عکسها ویدئوها و لینکها همه جا پخش شد و کلی خندیدیم، تازه یادمان میآید کهای بابا! این چه کاریِ که "مردم" می کنند، زشته و آبرو دارن یا به قولِ کیروش خانواده دارن!
که ای کاش همین را هم خودِ "ما" (میگم ما، تا به کسی بر نخورد و بفهمیم که ما هم جزیی از مردم هستیم و کارهای یکی از ما بر همه ی ما تاثیر گذر است و خطرناک است خود را جدا از سایر دانستن، هر چه هم متفاوت باشیم) به ذهنمان رسیده بود که همین را هم از چند نفری که مسائلی را گوشزد کردند، تقلید کردیم و دوباره حسِ جوزدگی و ژست گرفتنهایمان گل کرد و به این نتیجه نرسیدیم که "کارمان درست نبود، هرچند که در مقابلِ کار زشتشان" اما همین را هم قرقره کردیم و ناشیانه به بیرون هدایتش کردیم!!!
هیچگاه خودم را در مقامِ نصیحت ندیدهام و اکنو هم چنین قصدی ندارم. فقط چیزی را که فکر میکنم و بدان آمد میکنم، چند باره بازگو میکنم.
بهتر نیست وقتی موضوعی را می شنویم به جای احساسی شدن و تقلید از دیگران و اینکه ببینیم آنها چه میگویند -همانندِ کسانی که چند ساعت پس از فوت استیو جابز، نمایه ی خود را به تصویرِ وی تغییر دادند اما با دیدنِ هجمه های علیه این کار، بلافاصله از موضع خود کوتاه آمدند- خودمان مسائل را تجزیه و تحلیل کنیم و اوضاع را بسنجیم و همهٔ جوانب را در نظر بگیریم، و ضمنِ اینکه از آرای دیگران هم بهره ببریم اما نه تقلیدِ صرف. و بعد از همه اینها، ولو با چند ساعت تاخیر، به ابرازِ دیدگاهمان بپردازیم ؟
دیدگاهی که پایدار باشد و با حرفِ هر کسی تغییر نکند ؟ و طوری به آن برسیم که بتوانیم از آن دفاع کنیم. هرچند در بعضی موقع باید به این نتیجه رسید که حق با دیگران است و ما در اشتباه بودیم، که هدفِ تبادلِ افکار نیز همین است، نه پافشاریِ کورکورانه.
در این سرزمین گاهی ما با پخش کردن یک سی دی، دختری را قربانیِ بی اخلاقیهایمان میکنیم، و گاهی چند نفر اخلاق را به کشتار گاه میبرند.
آیا بهتر نیست موضعمان را در قبالِ این گونه مسائل اجتماعی روشن و سعی بر انتخابی درست داشته باشیم ؟!
من فقط نظر خودم را میگویم...گل اول را از تلویزیون دیدم و از قضا شادی را. اما وقت دندان پزشکی اجازه نداد دومین گل و شادی آش را -که به مراتب مفتضح تر بود- نظاره اگر باشم.
شب که عادل فردوسی پور در حین گزارش اینتر - یوونتوس کنایهای به شادیهای منشوری زد، متوجهِ منظورش نشدم و پیش خود خیال کردم، شاید خبر از شادیهایی است که عدهای باید آن را تایید کنند، تا مجاز شود. اما خوشحالیِ عصر به یادم آمد و گفتم عجب! همه فهمیدن!
پس از آن هم موضوع را در شبکههای اجتماعی پیگیری کردم و تعجبم چند چندان شد!
در ادامه هم یادداشتی در وبلاگم گذشتم که به علتِ بی اطلاعی از گلِ دوم، شیث را مبرا از محکومیت دانستم. اما با دیدنِ صحنه ی شادیِ گل دوم اوضاع به کل عوض شد و موردی دیگر به ویترینِ افتخارات(!) شیث اضافه شد.
در این مدت خیلیها پشیمان شدند و تند رویها را بد دانستند و متوجهِ اشتباهتِ خود شدند. که این خوب است.
اما همانطور که گفتم خوب است اول کمی بیاندیشیم و بعد به اظهار نظر بپردازیم.
من بر سر حرفهایی که زدم هستم و معتقدم حرکت محمد نصرتی و شیث رضائی و ... زشت بود و هست و نیازمندِ برخورد اصولی، اما با اینکه به واکنشِ اجتمایی نیاز است، ولی تند رویها جوگیریها کاملا مضر بود و هیچ سودی ندارد. امیدوارم از این قضیه درس بگیریم و در مسائل بعدی تکرار نکنیم، اما این را قبول کنیم که این اتفاق برای اولین بار در جامعه رخ نمیدهد و بسیار است. در این میان هم کارِ نصرتی و شیث را از هم تمییز دهیم و این دو را جدا از هم ببینیم و یاد بگیریم در این مواقع به سابقه ی آدمها -چه فنی، چه اخلاقی- رجوع کنیم.
چیزی که روشن است ، قبحِ این حرکت است، بدین دلیل که چنین چیزیهایی در جامعه ما باز خورد خوبی ندارد و واکنش اکثریت جامعه گواهِ این مدعاست.
نکته ی دیگر هم بحث بر سر بی اخلاقی و خانوادهها است. طبیعی است که اکثر افراد خانوادهای دارند و مجرمان و متهمان هم از این قاعده مستثنی نیستند. و این درست که به احترام خانواده و زحماتی که کشیده اند کمی رایت کنیم (نه سکوت) و حرمت بعضی چیزها را نگاه داریم.
شاید اگر واکنشِ جامعه اینگونه نبود، می توانستیم آنرا شوخیای نه چندان زیبا بدانیم. اما حال شرایط متفاوت است. این تنها نمونهای از بی اخلاقیها و هنجار شکنیهای جامعه (نه فقط فوتبال) است. که فوتبال دیواری کوتاه است که راحت به همه چیزش گیر می دهیم چون در سایرِ حوزهها این آزادی وجود ندارد و تا این اندازه فراگیر نیست.
به سادگی آبرویِ چند نفر را میبریم و می خندیم و هرچه به زبانمان می آید به آنها نسبت میدهیم و این عملِ قبیح را نکوهش میکنیم. و بعد که خوب کار به سر انجام رسید و عکسها ویدئوها و لینکها همه جا پخش شد و کلی خندیدیم، تازه یادمان میآید کهای بابا! این چه کاریِ که "مردم" می کنند، زشته و آبرو دارن یا به قولِ کیروش خانواده دارن!
که ای کاش همین را هم خودِ "ما" (میگم ما، تا به کسی بر نخورد و بفهمیم که ما هم جزیی از مردم هستیم و کارهای یکی از ما بر همه ی ما تاثیر گذر است و خطرناک است خود را جدا از سایر دانستن، هر چه هم متفاوت باشیم) به ذهنمان رسیده بود که همین را هم از چند نفری که مسائلی را گوشزد کردند، تقلید کردیم و دوباره حسِ جوزدگی و ژست گرفتنهایمان گل کرد و به این نتیجه نرسیدیم که "کارمان درست نبود، هرچند که در مقابلِ کار زشتشان" اما همین را هم قرقره کردیم و ناشیانه به بیرون هدایتش کردیم!!!
هیچگاه خودم را در مقامِ نصیحت ندیدهام و اکنو هم چنین قصدی ندارم. فقط چیزی را که فکر میکنم و بدان آمد میکنم، چند باره بازگو میکنم.
بهتر نیست وقتی موضوعی را می شنویم به جای احساسی شدن و تقلید از دیگران و اینکه ببینیم آنها چه میگویند -همانندِ کسانی که چند ساعت پس از فوت استیو جابز، نمایه ی خود را به تصویرِ وی تغییر دادند اما با دیدنِ هجمه های علیه این کار، بلافاصله از موضع خود کوتاه آمدند- خودمان مسائل را تجزیه و تحلیل کنیم و اوضاع را بسنجیم و همهٔ جوانب را در نظر بگیریم، و ضمنِ اینکه از آرای دیگران هم بهره ببریم اما نه تقلیدِ صرف. و بعد از همه اینها، ولو با چند ساعت تاخیر، به ابرازِ دیدگاهمان بپردازیم ؟
دیدگاهی که پایدار باشد و با حرفِ هر کسی تغییر نکند ؟ و طوری به آن برسیم که بتوانیم از آن دفاع کنیم. هرچند در بعضی موقع باید به این نتیجه رسید که حق با دیگران است و ما در اشتباه بودیم، که هدفِ تبادلِ افکار نیز همین است، نه پافشاریِ کورکورانه.
در این سرزمین گاهی ما با پخش کردن یک سی دی، دختری را قربانیِ بی اخلاقیهایمان میکنیم، و گاهی چند نفر اخلاق را به کشتار گاه میبرند.
آیا بهتر نیست موضعمان را در قبالِ این گونه مسائل اجتماعی روشن و سعی بر انتخابی درست داشته باشیم ؟!
من فقط نظر خودم را میگویم...گل اول را از تلویزیون دیدم و از قضا شادی را. اما وقت دندان پزشکی اجازه نداد دومین گل و شادی آش را -که به مراتب مفتضح تر بود- نظاره اگر باشم.
شب که عادل فردوسی پور در حین گزارش اینتر - یوونتوس کنایهای به شادیهای منشوری زد، متوجهِ منظورش نشدم و پیش خود خیال کردم، شاید خبر از شادیهایی است که عدهای باید آن را تایید کنند، تا مجاز شود. اما خوشحالیِ عصر به یادم آمد و گفتم عجب! همه فهمیدن!
پس از آن هم موضوع را در شبکههای اجتماعی پیگیری کردم و تعجبم چند چندان شد!
در ادامه هم یادداشتی در وبلاگم گذشتم که به علتِ بی اطلاعی از گلِ دوم، شیث را مبرا از محکومیت دانستم. اما با دیدنِ صحنه ی شادیِ گل دوم اوضاع به کل عوض شد و موردی دیگر به ویترینِ افتخارات(!) شیث اضافه شد.
در این مدت خیلیها پشیمان شدند و تند رویها را بد دانستند و متوجهِ اشتباهتِ خود شدند. که این خوب است.
اما همانطور که گفتم خوب است اول کمی بیاندیشیم و بعد به اظهار نظر بپردازیم.
من بر سر حرفهایی که زدم هستم و معتقدم حرکت محمد نصرتی و شیث رضائی و ... زشت بود و هست و نیازمندِ برخورد اصولی، اما با اینکه به واکنشِ اجتمایی نیاز است، ولی تند رویها جوگیریها کاملا مضر بود و هیچ سودی ندارد. امیدوارم از این قضیه درس بگیریم و در مسائل بعدی تکرار نکنیم، اما این را قبول کنیم که این اتفاق برای اولین بار در جامعه رخ نمیدهد و بسیار است. در این میان هم کارِ نصرتی و شیث را از هم تمییز دهیم و این دو را جدا از هم ببینیم و یاد بگیریم در این مواقع به سابقه ی آدمها -چه فنی، چه اخلاقی- رجوع کنیم.
چیزی که روشن است ، قبحِ این حرکت است، بدین دلیل که چنین چیزیهایی در جامعه ما باز خورد خوبی ندارد و واکنش اکثریت جامعه گواهِ این مدعاست.
نکته ی دیگر هم بحث بر سر بی اخلاقی و خانوادهها است. طبیعی است که اکثر افراد خانوادهای دارند و مجرمان و متهمان هم از این قاعده مستثنی نیستند. و این درست که به احترام خانواده و زحماتی که کشیده اند کمی رایت کنیم (نه سکوت) و حرمت بعضی چیزها را نگاه داریم.
شاید اگر واکنشِ جامعه اینگونه نبود، می توانستیم آنرا شوخیای نه چندان زیبا بدانیم. اما حال شرایط متفاوت است. این تنها نمونهای از بی اخلاقیها و هنجار شکنیهای جامعه (نه فقط فوتبال) است. که فوتبال دیواری کوتاه است که راحت به همه چیزش گیر می دهیم چون در سایرِ حوزهها این آزادی وجود ندارد و تا این اندازه فراگیر نیست.
و دوباره این را تکرار می کنم : ریشه ی این حرکت در شوخی هایی است که در دوران مدرسه و کوچه ها و جمع های
این چنینی انجام می دادیم و می دهند و ضعف فرهنگی مان به این جا هم کشیده
شده است. حالا بیاییم و جنسیت اجتماعاتمان را «تک» کنیم و بگوییم خوابیم و
نمی دانیم از کجا می شود اصلاح کرد این دیوار کج را...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر