۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

«جنگ» کمک نیست

شما که هستید که از جامعه ی جهانی‌ تقاضای حملهٔ نظامی به ایران را دارید؟

شما که هستید که از آمریکا و ناتو می‌خواهید برای آوردن دموکراسی، به این خاک، حملهٔ نظامی کنند...؟!
هیچگاه پیام حقیقی‌ِ جنگ این‌ها که شما فکر می‌کنید نبوده است. جنگ، صلح را به تاراج می برد.

چه کسی‌ به شما نمایندگی‌ِ ملتِ ایران را داده است که اینگونه با صراحت میگویید «ما» ایرانیان خواستار کمکِ نظامیِ جامعه جهانی‌ و ناتو برای مقابله با حکومتِ ایران هستیم؟
شما به چه حق این اجازه را می‌دهید عملی‌ را خواستار شوید که وقوع اش، خواب را از چشمان فرزندان این خاک و شادی را از سیمای آنان می‌‌رباید...؟!

آیا به کُنهِ مطلبی که می فرمایید پی‌ برده اید؟ می‌دانید چه اتفاقاتِ شومی ناشی‌ می‌‌شود از این خواسته ی شما..؟!
"شما"‌ ای که من می گویم همان‌هایی‌ هستند که به زبانِ فارسی برای رئیس جمهور آمریکا نامه می‌نویسند و از وی طلب حملهٔ نظامی به این خاک را می کنند. همان‌هایی‌ که فکر می کنند خود می تواند صلاحِ دیگران را تشخیص دهند. همان‌هایی‌ که در نامه هایشان آنچه را که بر این ملت گذشته است، شرح می دهند و فکر می کنند فقط آنها هستند که می‌دانند چه بر حال و روز این مردم گذشته است. نخیر! شمایی که شاید بیرون از این خاک هستید یا اگر بودید در سایه بودید و فقط ژشتِ آزادی خواهی‌ را می گرفتید، نمی فهمید رنجی‌ که مردم کشیده اند را. درک نمی کنید چون هرگز نبودید. که حضورتان تنها به شبکه‌های اجتمایی‌ منحصر می شد.

من خودم را مانند شما نماینده ی این جامعه، که افرادی با سلیقه‌های فکری و مذهبی‌ِ گوناگون آن را تشکیل می‌‌دهند، نمی دانم. تنها دلم میسوزد از افرادی که در جست و جوی کسی‌ هستند تا از توهماتِ روشن فکری اش، دیکتاتوری دیگر بسازند و همواره دنبالِ "پدر" میگشته اند، زیرا فکرِ آنها به تحکم و دیکتاتوری راغب تر است. که مسببِ این چیزی که در طولِ تاریخ بر همهٔ ما اثر گذشته است و روحیه ما به این سو میل می‌کند که «یک نفر را برایمان انتخاب کنند و همه کار را انجام دهد و همهٔ مسئولیت را به او دهیم و کمی‌ زیاد بداند و آنچنان بزرگش کنیم، گویی همه چیز ما از اوست، و دیگر نیازی به فکر کردن هم نیست، در ادامه هم اگر چرخه ای تکرار شود، ایرادی ندارد!!!»

این چیزی است که ما رنج می کشیم...و همواره در پی فرار بوده ایم به جای تغییر و از نو ساختن...همیشه فکر می کردیم کسی باید بیاید و همه چیز را به سامان کند...در همه ی  لحظات به انتظار نیرویی ماورایی یا خارجی بوده ایم را ما را از شر هیاهو نجات دهد، غافل از اینکه «خود» باید آغازگر حرکت باشیم و کسی دلش برای ما بی دلیل نسوخته است که بی جهت به ما کمک کند...
 و شما امروز چاره را در جنگ بر علیه مردم و خاکی که شما هم جزئی از آن هستید و از آن سهم دارید، می بینید. ایرادی ندارد. فقط یک خواهش که دارم این است: به جای خود و از جانب خود حرف بزنید، نه دیگران.

شما چگونه به خود اجازه می‌دهید که مردم ایران را با مردم لیبی‌ مقایسه کنید...؟! چه اشتراکی میان این دو دیده اید؟
آنها بد نسیتند که تاریخ با آنها چنین کرده است و روزی این را می فهمند...هرچه زمان بگذرد.

شاید هدف نهاییِ همه ی ما یک چیز باشد، اما بهترین و کم هزینه ترین مسیر باید انتخاب شود یا راهی پر تلاطم که چندان به پایانش خوش بین نیستیم...؟!
فکر نمی کند بیان این سخنان و این بحث ها، باعث اضطراب خاطر این مردم شود؟ و همانقدر که شادیِ مردم می تواند مفید باشد، نگرانی ایشان مضر...؟!
پس کمی اندیشه کنیم و مصلحت را خود تشخیص دهیم و بفهمیم که ما هم خود می توانیم...هر چند سخت باشد و نیاز به کمک دیگران -که کمک خواستن به خودیِ خود بد نیست- ، اما «جنگ» کمک نیست...

هیچ نظری موجود نیست: