فردا را یادم نبود
هیچ چیزی هم نمی گویم
درد هایمان به عادت سالانه بدل گشته
هر سال، همین روزها
و دریغ؛
از هر چیزی
که بدم می آید از این همه تکرار و نتواستن...
و این واژه های ضعیف
تمام حرف هایم
قبل از آنکه به روی کاغذ آید
می خواست همین را بگوید:
فردا چه روزی است که هیچ کس درست پاسخ نمی دهد...؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر