۱۳۹۰ مهر ۱۱, دوشنبه

«نفهم» ِ ازلی یا «هیلتی در آرامش»

از افرادی که ادای کمک کردن رو در میارن و هیچ کاری هم نمی تونن انجام بدن متنفرم...
فقط بلدی ژستِ محبت رو بگیری در حالی که خودت مشکلی و یه لحظه خوب رو بدل به بدی و غم می کنی.
اگر بخوای کمک کنی درست کارهایی رو باید بکنی که نباید...می دونی همینا ناراحتم می کنه...
میگی «هر کاری...با کمال میل...» با فواره که صحبت نمی کنی وقتی یه ربع پیش «ریختی به هم» و به روت آوردم و گفتم و شاید لبخندِ احمقانه زدی،‌ اما... نکردی همونجا یه دستی تکون بدی...
حرفِ  من اینه «لِی لِی رو در آرامش» جان یا «هیلتی در آرامش» :
بخوای میشه...
اصن چرا دارم اینا رو به تو می گم...؟!؟ ها؟ تو اگه می فهمیدی، حال و روز این نبود...
نخون...نمی فهمی تو که... 
.
[...صدای شهرام ناظری می آید: شیدا شدم...پیدا شدم...پیدای نا پیدا...]

هیچ نظری موجود نیست: