۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه

در صبحِ اميد

بر خلاف چيزي كه فكر مي كردم، دارم بيشتر به برنده شدن اميدوار مي شوم. خبر هاي كمتري از حضور هاي جو زده مي رسد. انگار همه يك چيزي را فهميده اند و آمدند.
شايد تنبلي را كنار گذاشته ايم و فراموش نكرده ايم كسي را به پاي صندوقِ راي ببريم. همه اين ها خوب است و شايد همين اميد را بشود بزرگ كرد.
به خودم قول داده ام چيزِ زيادي نخواهم. ولي همين كه نشان بدهيم اثر گذار بوده ايم، ما را جلو مي اندازد.
و خيلي دوست دارم وقتي پيروز شديم در چشمِ كساني نگاه كنم، كه امروز با تمسخر به راي دادنم قضاوت مي كردند. دوست دارم نگاه كنم به همه ي كساني كه روز هاست جز توهين و افترا و فحش، زبانِ ديگري روي ما نداشته اند.
همه ي اين ها را دوست دارم سرانجامي داشته باشد. و تمامِ اين كلمات هم لبريز از استرس و اميد است و شايد به صبح نكشند. كه اين كلمات را بر نمي تابد…

هیچ نظری موجود نیست: