۱۳۹۳ خرداد ۱۰, شنبه

«کاندر همه جا مدام خوانند آن را» یا «نیشابور مدیون سیحون است»

چند وقتی میشد میخواستم دربارهی تاثیر هوشنگ سیحون بر شهر نیشابور بنویسیم. شاید بیشتر از یک سال. هر چه جلوتر میرفتم بیشتر متوجه این تاثیر میشدم. شاید هنوز هم زود باشد برای بررسی ابعاد این اثر. اما حالا که چند روزی میشود هوشنگ سیحون از این دنیا رخت بربسته است، فرصتیست که کوتاه درباره رابطهی نیشابور با او بنویسم.

جدا از تاثیر سیحون بر معماری نوین ایرانی و تربیت شاگردان و جریانی که بعدا ادامه نیافت، نقش سیحون در معرفی و زیبایی نیشابور چیزی نیست که بتوان از کنارش ساده گذشت.
حدود ۴ سال است نصفه و نیمه و هفته ای ۳،۴ روز به واسطهی دانشگاهام در نیشابور زندهگی میکنم. اساسا نوعِ زندهگی ای که ما دانشجویانی که آنجا شهر دوممان است آنجا داریم، به گونهایست که کمتر پیش میآید به مرکز شهر برویم. بیشتر در همان محدودهی خانههامان که نزدیک به ایستگاه سرویس های دانشگاه است چیزهای مورد نیازمان را تهیه میکنیم. و چون در زمانِ نیشابور بودن بیشتر زمان در دانشگاه و سر کلاس می گذرد، کمتر وقتی برای تفریحی که در خودِ شهر یا آثار باستانیاش بگذرد میماند. مثلا هنوز خیلیها هستند که بعد از چند سال درس خواندن در نیشابور، آرامگاه خیام و عطار و کمالالملک و یا بخشهای نیشابور کهن را ندیدهاند. خودِ من بعد از دوسال برای اولین بار از زمانِ دانشجو شدن، یک شب بعد از یک کلاس خسته کننده بی آنکه بخواهم آنقدر چرخیدم و آخر سری به خیام زدم و لحظههایی در آن باغ گذشت که هیچوقت از یاد نخواهم برد.

در تمامِ مدتی که در نیشابور بودهام همه جا آرامگاه خیام را دیدهام. جدا از اهمیت خودِ خیام، طرحِ هوشنگ سیحون این اهمیت را بالاتر برده است. هر جا که میرویم این نقش را میبینیم. در بیشتر لوگوهای سازمانها و نهادها و شرکتها، یا به طور مستقیم این آرامگاه را میبینیم، یا تاثیرش به وضوح مشخص است. حتا در پاکت نامههای دانشگاه - با اینکه دانشگاه آزاد است و لوگوی خوبی هم دارد - در کنار آرم دانشگاه نماد خیام را میبینیم.
همین که به نیشابور نزدیک میشویم نمادِ خیام به روی تابلوها و بیلبوردهای تبلیغاتی میآید و از این طرح برای تبلیغ یک شرکت پخش تیرآهن استفاده میشود! یا مثلا در بیلبورد خوشآمد ورود به نیشابور، نوشته شده است «به شهر خیام و عطار خوش آمدید» اما بزرگترین تصویر نمادِ خیام است. یا در سردر فروشگاه یک کارخانهی محصولات لبنیاتی (که دوغهای محلی خوشمزهای هم دارد!) بزرگتر از آرم کارخانه، نماد خیام را میبینیم!
یک بار هم در یک مسابقهی معماری برای طراحیِ نماد و دروازهی ورودی به نشابور، طرحهای برگزیده (و البته بیشتر طرحها که من دیدم) با الهام از طرحِ سیحون طراحی شده بود. اساسا کارکرد این طرح شبیه به یک مادهی اولیهای است که هر خوراکی را خوشطعم میکند و هیچ کس هم حاضر نمیشود از کنارش ساده بگذرد.
تفاوت نیشابور با دیگر شهرهای اطراف با همین طرح به سادهگی آشکار میشود. سبزوار در ۱۲۰ کیلومتری غرب نیشابور است و هیچوقت آنرا با یک نماد به خاطر نداریم. البته درست است که نیشابور شهر مهمتری نسبت به نشابور بوده است و قدمت بیشتری دارد و تقریبا از ۶۰۰ میلادی شهر بوده است. آن طرف هم مشهد ه
ست که خب به خاطر وجود حرم رضوی شهر شده و بیشتر با تصویر یک گنبد طلایی به یاد آورده میشود. (هرچند برای من و بیشتر ساکنان مشهد، تصاویر ثبت شده از این شهر چیزی جز حرم است).
مثلا همان قدر که برج آزادی میتواند نماد یا معرف تهران باشد و آرامگاه ابوعلیسینا برای همدان (که آن هم اثری از سیحون است) نیشابور هم با این طرح به خاطر سپرده میشود.

چیزی که من میخواهم بگویم این است که نیشابور و مردم نیشابور به هوشنگ سیحون مدیون هستند. اگر این طرح نبود نیشابور چیزهای زیادی کم داشت. چیزی نداشت که در ذهن بشود با تداعیاش نیشابور در خاطر آورد. جدا از خودِ آرامگاه، سیحون در طراحی فضای باغ هم تلاش زیبایی کرده و هندسهای منحصر به فرد و متناسب با خیامِ ریاضیدان طراحی کرده است که این مورد را جز با تنهایی قدم در آن فضا نمیشود توضیح داد.
نکتهی مهمی که با آن فکر میکنم این است که سیحون در اوایل دههی ۴۰ هنگام طراحی این اثر، خیام نیشابوری را شناخته بود. و شاید همین یکی از دلایل مهم ماندگاری این اثر است. می گویم اثر چون تنها یک آرامگاه زیبا نیست. این یک اثرِ هنری تجسمی است که هوشنگ سیحون آن را به هویت خیام گره زده است و چیزی به شهر نیشابور اضاقه کرده است.

هیچ نظری موجود نیست: